تعریف مال و انواع آن در نظام حقوقی

تعریف مال و انواع آن در نظام حقوقی

 

انواع مال در نظام حقوقی

.

تعریف مال در فقه

.

 مال، از ماده ی میل است و هر چه که عرفاَ ، مردم به آن میل دارند و در عرضه و تقاضا برای آن مالیت قائلند به آن مال گفته می شود.

در قانون تعریفی از آن نشده است اما با توجه به مفاد قانون مدنی می توان آن را این گونه تعریف کرد : مال چیزی است که مفید باشد و یک نیاز اعم از مادی یا معنوی را رفع کند و همچنین قابل اختصاص یافتن به شخص معینی باشد .

 

بنابراین برای اینکه چیزی مال محسوب گردد باید 3 ویژگی  داشته باشد :

.

1_ مال باید مفید و ضروری باشد و به اصطلاح منفعت عقلانی داشته باشد یعنی از نظر عقل ارزش و منفعت دارد . بنابراین چیزی که ضروری نیست یا منفعتی ندارد مال محسوب نمی شود . مثلا ده شاهی مال محسوب نمی شود .

.
2_ مال باید یک نیاز مادی یا معنوی را بر طرف کند یعنی یا باید یکی از نیازهای فیزیکی انسان و یا یکی از نیازهای روحی او را بر طرف کند برای مثال یک قطعه سنگ یا تکه چوب نیازی از فرد بر طرف نمی کند و افراد بابت آن پولی پرداخت نمی کنند . در گذشته مال بیشتر کالا مادی را در نظر می گرفت اما به مرور زمان و پیشرفت جوامع، مال دیگر محدود به کالا نیست و مواردی جز دسته اموال قرار گرفت که کالای مادی نبودند اما مال محسوب می شوند . برای مثال امروزه حق تالیف و حق سر قفلی هم چون موجب آثار و پیامدهای مالی می شوند و افراد از آن سود می برند و نسبت به آن مالکیت دارند ،مال محسوب می شوند .

.
3_ باید قابلیت اختصاص یافتن به شخص  داشته باشد و افراد بتوانند مالک آن شوند . بنابراین برخی از اموال که مفید و ضروری هستند اما نمی توانند به شخص خاصی تعلق داشته باشند مال محسوب نمی شوند ، مانند ماه و دریای آزاد . این اموال به دلیل اینکه برای استفاده همه بشر هستند نمی توانند به کسی تعلق داشته باشند . البته بعضی از اموال وجود دارند که لزوما مالک خاصی ندارند ولی مال محسوب می شوند.
نکته دیگری که می توان به آن اشاره کرد این است که مال با دارایی فرق دارد . دارایی مفهوم گسترده تری از مال دارد و جنبه منفی اموال و بدهی های فرد را هم شامل می شود . برای مثال 100 هزار تومن قرض یک فرد هم دارایی او محسوب می شود که در اصطلاح به آن دارایی منفی گفته می شود .

 

تقسیم بندی های مال :

 

تعریف انواع مال در نظام حقوقی
تعریف انواع مال در نظام حقوقی

.

 

اموال مادی و غیر مادی :

.

.موضوع مال گاهی شی خارجي ، ملموس و قابل رويت مي‌باشد مانند خانه، اتومبيل و … كه به صورت مادي و در خارج از ذهن انسان وجود دارد این اموال را اموال مادی می نامند ، اما گاهی موضوع امري ذهني و اعتباري ميباشد كه در خارج و عالم محسوس وجود ندارد ليكن به اعتبار ذهن انسان ایجاد می شود و از اين حيث جزء دارائي شخصي بحساب مي‌آيد، مانند حق اختراع  اموال غيرمادي زائيده نيازهاي فعلي جامعه مي‌باشد زيرا در سابق مال منحصراً به مصاديق قسم اول اطلاق مي‌شد و به تدريج كليه حقوقي كه داراي ارزش اقتصادي بود جزء اموال تلقي گرديد.

 

اموال منقول و غیرمنقول :

.

ماده ۱۲ قانون مدنی در تعریف مال غیر منقول مقرر می‌دارد : «مال غیر منقول آن است که نتوان آن را از محلی به محل دیگر منتقل نمود ، اعم از اینکه استقرار آن ذاتی باشد یا به واسطه عمل انسان ، به نحوی که نقل آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل آن شود.

ماده ۱۹ قانون مدنی برای بیان خصوصیت های مال منقول اعلام می‌دارد: «اشیایی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد ، بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید ، منقول است.»

پس ضابطه اصلی در تشخیص مال غیر منقول و منقول قابلیت و امکان حمل و نقل است.

بدین ترتیب که هر گاه مالی قابل حرکت دادن باشد ، بی آنکه برای محلش خرابی به بار آید ، آن را منقول می نامند و بر عکس ، اگر مالی قابل نقل مکان نباشد ، یا اگر در عمل نقل آن تغییری که موجب ویرانی و خرابی عین یا محل مال گردد ایجاد شود ، آن را غیر منقول می‌گویند .

 

انواع اموال غیرمنقول 

.

الف: غیر منقول ذاتی

.

مالی است که ذاتاً و بدون آنکه دست بشر دخالتی در آن داشته باشد وضع ثابتی دارد مانند زمین و معدن  زمین و معادن و سنگ‌های آن قابل نقل و انتقال نیستند ، و به این سبب آن را غیر منقول ذاتی نام نهاده اند.

.

ب : اموالی غیر منقول دست بشر

.

پاره‌ای از اموال منقول به دست بشر طوری در بنا یا زمین به کار می‌رود که نمی ‌توان آن را جز با خرابی عین یا محل مال حرکت داد . تفاوت این گونه اموال با اموال غیر منقول ذاتی در این است که ؛ دسته نخست خاصیت غیر منقولی را به طور مصنوعی کسب کرده است و ذاتاً قابلیت نقل از محلی به محل دیگر را دارد و به همین جهت هم اگر از زمین و بنا جدا شود ، صفت اکتسابی و مصنوعی خود را از دست می‌دهد و در شمار اموال منقول قرار می‌گیرد اما اموال غیر منقول ذاتی ، ذاتا غیر منقول هستند و بشر دخالتی در غیر منقول بودن آن  نداشته است . مثلاً آینه و لوله‌های منصوب در ساختمان ، تا زمانی که متصل به بنا است از اموال غیرمنقول محسوب می‌شود و به محض آنکه از محل نصب خود جدا شد ، صفت ذاتی آن باز می‌گردد و به صورت مال منقول در می‌آید (مواد ۱۳ و ۱۴).

 

ماده ۱۵ قانون مدنی در پیروی از همین قاعده مقرر می‌دارد: «ثمره و حاصل مادام که چیده یا درو نشده است غیر منقول است ، و اگر قسمتی از آن چیده یا درو شده باشد، تنها آن قسمت منقول است ».

و ماده ۱۶ نیز همین حکم را بدین عبارت درباره درختان تکرار می‌کند : « مطلق درخت و شاخه‌های آن و نهال و قلمه ، مادامی که بریده یا کنده نشده است ، غیر منقول است »

 

ج: اموال در حکم غیر منقول

.

بعضی از اشیاء منقول با آنکه به آسانی قابل نقل است ، چون اختصاص به امور زراعت و آبیاری دارد ، از حیث صلاحیت محاکم و توقیف اموال در حکم اموال غیر منقول لحاظ شده است . علت این استثناء فایده عملی است که از ارتباط کامل این اموال با زمین بدست می‌آید . یعنی قانونگذار خواسته است که با این حکم ، از جدا شدن اموال منقولی که لازمه آبیاری و زراعت است از زمین جلوگیری کند. اگر لوازم زراعت طبق قاعده کلی جزء اموال منقول محسوب می‌شد ، چون توقیف این اموال با شرایط ساده تری امکان داشت ، همیشه بیم آن می ‌رفت که آلات و ادوات زراعت توقیف شود و زمین بدون استفاده باقی بماند.

ماده ۱۷ قانون مدنی دراین زمینه اعلام می ‌دارد: «حیوانات و اشیایی که مالک آن را برای عمل زراعت اختصاص داده باشد ، از قبیل گاو، گاو میش، ماشین ، اسباب ، ادوات زراعت و تخم و غیره، و به طور کلی هر مال منقول که برای استفاده از عمل زراعت لازم و مالک آن را به این امر تخصیص داده باشد ، از جهت صلاحیت محاکم و توقیف اموال جزو ملک محسوب و در حکم مال غیر منقول است.»

 

د : غیر منقول تبعی

 

طبقه بندی اموال منقول و غیر منقول ناظر به اموال مادی خارجی است ، و حقوق مالی و ذهنی را نباید در ردیف اشیاء در این تقسیم آورد . پس اگر لازم باشد که این حقوق نیز به منقول و غیر منقول تقسیم شود، به جای توجه به ماهیت حقوقی آن ، باید موضوع حق را در نظر گرفت. بدین ترتیب ، حقی که موضوع آن مال غیر منقول است ، به تابعیت از موضوع خود غیر منقول به شمار می‌رود . و حقی که بر مال منقول وجود دارد منقول است. به همین جهت قانون مدنی در ماده ۱۸ پاره‌ای از حقوق و دعاوی را تابع اموال غیرمنقول دانسته است و ما این اموال را غیر منقول تبعی می‌نامیم.

 

اموال منقول

.

الف: اموال منقول مادی

.

مقصود از این اموال، کلیه اشیاء مادی خارجی است که قابلیت نقل و انتقال را از محلی به محل دیگر دارد. خواه به خودی خود بتواند حرکت کند ، مانند حیوانات ، یا نیروی خارجی قادر باشد که محل آن را بدون خرابی تغییر دهد : مانند کتاب ، اتومبیل و اثاث خانه. اموال منقول ممکن است به طور مصنوعی صفت غیر منقولی را کسب کند. و طوری در بنا با زمین به کار رود که تغییر آن جز با خرابی محل یا عین مال ممکن نباشد. ولی این وضع نمی‌تواند خاصیت ذاتی آن اموال را از بین ببرد ، و به محض اینکه آنها با زمین یا بنا قطع شد در شمار اموال منقول قرار می‌گیرد (ماده ۲۲ قانون مدنی).

.

ب: حقوقی که در حکم منقول است

.

حقوق مالی که بر اشیاء منقول وجود دارد. به تبع موضوع خود منقول است. ماده ۲۰ قانون مدنی از حقوق دینی منقول به صراحت نام برده است و مقرر می‌دارد: «کلیه دیون ، از قبیل قرض و ثمن بیع و مال‌الاجاره عین مستاجره از حیث صلاحیت محاکم در حکم منقول است ، ولو اینکه مبیع یا عین مستاجره از اموال غیرمنقول باشد.» پس تمام حقوق دینی که موضوع آن پول یا مال منقول باشد، صرف نظر از منشأ استحقاق خود ، در حکم منقول است.

.

اموال دارای مالک خاص و اموال مجهول المالک :

.

اموال دارای مالک خاص مشخص است و در واقع مالی است که شخصی اعم از حقوقی و حقیقی بر آن مالکیت دارد اما اموال مجهول المالک اموالی هستند که مالک خاصی ندارند که قانون موارد خاصی را در مورد آن ها بیان نموده است

تعریف اموال مجهول المالک در حقوق مدنی و حقوق ثبت یکسان نمیباشد. برابر قانون مدنی مجهول المالک مالی است که سابقه تملک دارد مع الوصف در زمان معینی مالک آن شناخته نمی شود و در واقع هویت مالک برای ما مجهول است و اعم از آن است که مال منقول باشد یا غیر منقول. ولیکن برابر قانون ثبت، مجهول المالک مال غیر منقولی است که تقاضای ثبت آن نشده باشد اعم از اینکه مالک آن معلوم باشد یا نباشد.
لُقَمه (اشیا پیدا شده) و حیوانات ضاله (گمشده) از اقسام اموال مجهول المالک می باشند و هنوز امید به یافتن مالک آن از بین نرفته و در شرع و قانون احکام خاص خود را دارد.
برابر ماده ۲۸ قانون مدنی :«اموال مجهول المالک با اذن حاکم یا ماذون از قبل او به مصارف فقرا می رسد.

 

اموال مثلی و قیمی

.

مال مثلی مالی است که مانند و نمونه آن زیاد است و می توان نمونه های آن را به جای هم قرار داد مانند حبوبات یا پراید صفر مدل 1399 یا خودکار بیک ، اما مال قیمی مالی است که شبیه و مانند آن زیاد نیست و تنها یک مال مشخص است ؛ برای مثال آپارتمان با شماره پلاک 564 یا یک نسخه کتاب قدیمی یا خطی

 

اموال مفروز و مشاع :

.

انواع مال و تعاریف آن در حقوق
انواع مال و تعاریف آن در حقوق

.

مال مفروز مالی است که کل مال در مالکیت یک نفر قرار دارد ، اما مال مشاع مالی است که چند نفر با هم در آن شریک باشند.

 

اموال مصرف شدنی و قابل بقا :

.

برخی از اموال وقتی مورد استفاده متعارف قرار می گیرند تمام می شوند مانند غذا ، میوه ، عطر و… که به آنها مال مصرف شدنی یا تمام شدنی می گویند.

در مقابل استفاده از برخی اموال باعث تمام شدنشان نمی شود؛ مانند گوشی تلفن و یا دوچرخه که به آنها مال قابل بقاء گفته می شود .

 

اعیان و منافع :

.

اعيان: مالي است كه در عالم خارج وجود دارد و با حواس ما قابل لمس مي باشد. مثل: باغ، مغازه، كتاب عين بر سه نوع است ( معين، كلي ، كلي در معين )

الف-عين معين : به مالي اطلاق مي شود كه در خارج جداي از اموال ديگر قابليت مشخص كردن را داشته باشد . مثلا آپارتمانی با اوصاف مشخص

.
ب-عين كلي: به مالي گفته مي شود كه ويژگي آن در ذهن افراد معين و معلوم است و در عالم خارج بر افراد مختلفي صدق مي كند. مثل : زعفران قاينات ، برنج كلات.

.
ج- عين كلي در معين: موضوع تعهد مقدار معيني از يك مال است كه اجزاي آن از هر جهت باهم برابرند. مثل: تعهد تحويل صد كيلوگرم گندم از يك خرمن گندم هزاركيلويي در يك محل كه اگر اين صد كيلوگرم از هرطرف و جهت خرمن برداشته شود فرقي در نوع مال ايجاد نمي كند.

.
منافع : به چيزهايي گفته مي شود كه ازعين بوجود مي آيند و عين مقدم بر منفعت است، يعني تا عين نباشد منفعت بوجود نمي آيد.

.
منافع بر دو دسته تقسيم مي شوند: (حصه و ثمره)

 

حصه : منفعتي است كه قابليت جدا شدن ازعين را دارد. مثل : ميوه باغ ، باغ عين و ميوه حصه (منفعت) آن است.

.
ثمره: منفعتي است كه قابليت جدا شدن از عين را ندارد و بتدريج حاصل مي شود. مثل : چاق شدن و رشد بره ي گوسفند.