بررسی کامل دموکراسی در حقوق بین الملل معاصر

بررسی کامل دموکراسی در حقوق بین الملل معاصر

 

بررسی دموکراسی در حقوق بین الملل معاصر 

.

دموکراسی از زمانی که پریکلس ، آن را حکومت مردم تعریف کرد ، تا امروز که در مجامع مختلف نظریه پردازی غرب به ویژه آمریکا ، تحکیم و گسترش آن ، کار اساسی و تخصصی دولت معرفی می شود ، تحولات زیادی داشته است . دموکراسی را نمیتوان جدا از شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی بررسی کرد ، باید وضع واقعی و عملی جامعه را در نظر داشت .

کارل پاپر فیلسوف معاصر می گوید دموکراسی هرگز حکومت مردم نبوده و نه می تواند باشد و نه بایستی باشد . این خطرناک است به مردم و به ویژه به کودکان بیاموزیم که دموکراسی به معنی حکومت مردم است ، یعنی حکومت عموم ، که حقیقت ندارد و وقتی فرد از واقعیت مسئله آگاه شود احساس می کند فریب خورده است و این احساس می تواند حتی به تروریسم بیانجامد .

.

تاریخچه دموکراسی 

.

دموکراسی واژه ای است بسیار قدیمی و سابقه چند هزار ساله دارد ، ورود آن به فرهنگ لغت سیاسی کشور ما به اواخر قرن نوزدهم همزمان با نهضت مشروطیت بر می گردد . دموکراسی یکی از قدیمی ترین روش های حکومتی است که از دیر باز وجود داشته است . نوع ساده و ابتدایی آن را می توان به دولت سیته یونان نسبت داد ، این دولت شهر حدود دو هزار و پانصد سال قبل در آتن مرکز کشور یونان با جمعیتی حدود سیصد هزار نفر تجربه شده است ، در حالی که در زمان مورد بحث در مناطقی دیگر جهان آن روز ها، انواع حکومت ها از نوع اولیگارشی و تیرانی و آریستو کراسی وجود داشته است . حکومت اولیگارشی حکومت گروه اندک و حکومت تیرانی حکومت ستمگری و وحشت و آریستوکراسی حکومت اشراف است که همگی از نوع حکومت های دیکتاتوری و استبدادی بوده اند .

پس از شکست دولت آتن ، دموکراسی برای قرن ها به دست فراموشی سپرده شد ، در این مدت انواع حکومت های استبدادی به نام های مختلف ملی و گاه مذهبی بر مردم دنیا تحمیل شد . پس از دو هزار سال مجددا نام دموکراسی در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم این نوع حکومت های انسان مدار و مردمی در کشور های انگلیس و فرانسه مورد توجه فلاسفه اجتماعی قرار گرفت ، ابن خلدون متفکر بزرگ اسلامی قرن هشتم می گوید ، برای ایجاد مدینه فاضله یا شهری که مردم در آن در کمال و خوشبختی زندگی کنند باید سیرت و ظاهر مردم به صورتی در آید که نیازی به حکومت و قدرت زمامدار و دولت نباشد ، یعنی زمانی برسد که اکثر مردم بدون نیاز به پلیس و دادگاه و زندان، حقوق سیاسی و اجتماعی یکدیگر را رعایت نمایند ، عقیده ابن خلدون امروز هم آرزو و هدف جوامع دموکراتیک است یعنی مردم به آن درجه از رشد رسیده باشند که هر شهروند حق و حقوق فردی و اجتماعی و سیاسی دیگری را واقعا به رسمیت بشناسد و به آن احترام بگذارد ، یعنی نه تنها دموکراسی به نام یک شیوه حکومتی بلکه به عنوان قسمتی از فرهنگ توده مردم در آید و این منتهای آرزوی یک جامعه دموکراتیک است .

 

عوامل تشکیل دهنده نظام دموکراتیک 

.

یک نظام دموکراتیک منسجم چهار عنصر یا رکن اصلی دارد این چهار رکن عبارتند از برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه ، وجود دولت شفاف و پاسخگو ، رعایت حقوق مدنی و سیاسی ، وجود جامعه دموکراتیک یا مدنی .

رقابت در انتخابات ، عمده ترین ابزاری است که مقامات دولتی را ناگزیر به پاسخگویی در مقابل مردم و تن دادن به نظارت آنها می کند ، خاصیت مهم دیگر انتخابات آزاد تضمین برابری سیاسی بین شهروندان ، هم در زمینه دستیابی به سمت های دولتی و هم در مورد ارزش رای آنهاست .

.

ارتباط بین حقوق بشر و دموکراسی 

.

دموکراسی در حقوق بین الملل معاصر

.

مفهوم حقوق بشر قبل از تشکیل سازمان ملل در سال 1945 دارای پیشینه اندکی بوده است ، لذا در واقع تاریخ حقوق بشر همان تاریخ مفهوم سازمان ملل متحد خواهد بود اما دیدگاه متداول تر معتقد است که تصور امروزی ما از حقوق بشر دارای سابقه بسیار طولانی تر است برخی استدلال می کنند که مفهوم حقوق بشر دارای تاریخی جهانی در ادبیات و فلسفه های گوناگون عالم است . منشا امروزه حقوق بشر یک ادعای بنیادی فلسفی است ، یک نظم اخلاقی مشخص وجود دارد ، نظمی که مشروعیت آن مقدم بر شرایط اجتماعی سیاسی محتمل الوقوع است و برای همه انسانها در همه زمان ها بر قرار است ، بر اساس این دیدگاه درستی باور ها و مفاهیم اخلاقی را میتوان در حالت بنیادی و جهانشمول به طور عینی بررسی نمود حقوق بشر متکی بر جهانشمول گرایی اخلاقی قائل به وجود حقایق اخلاقی است که به طور عقلانی قابل تشخیص اند و فراسوی تاریخ و فرهنگ قرار دارند . در کنفرانس بین المللی حقوق بشر از ارتباط بین رعایت حقوق بشر و دموکراسی به عنوان عناصری که لازم و ملزوم و مستحکم کننده یکدیگر هستند یاد شده است و به عبارت دیگر می توان گفت که اینک جامعه بین الملل به این نتیجه رسیده است که بهترین راه دستیابی به حقوق بشر و حکومت قانون ، نه تنها در کشور های توسعه یافته بلکه حتی در کشور های در حال توسعه ، پایبندی به اصول دموکراسی است و به همین ترتیب رعایت آزادیها و حقوق بشر نیز شرط لازم برای عمل به اصول دموکراسی می باشد . قبلا چنین ادعا میشد که در جوامع غیر دموکراتیک نیز بخصوص کشورهایی که در آنها اولویت با توسعه اقتصادی است می توان حقوق فردی انسان ها را تامین و حفظ کرد . اعتقاد به وجود ارتباط متقابل بین دموکراسی و حقوق بشر اندیشه جدید نیست. در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر لزوم وجود دولتی دموکراتیک تاکید شده است در آنجا اینکه اساس و منشا قدرت حکومت اراده مردم است به عنوان یکی از آرمانهای حقوق بشر مطرح شده است . میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی از دولت ها می خواهد که حق تمامی شهروندان را برای شرکت در اداره امور عمومی مستقیما یا به واسطه نمایندگانی که آزادانه انتخاب می شوند . رای دادن و انتخاب شدن در انتخابات ادواری واقعی و عمومی که با حق رای مساوی و مخفی انجام شود و متضمن ابراز آزادانه اراده انتخاب کنندگان باشد و با حق تساوی و طبق شرایط کلی ، نائل شدن به مشاغل عمومی کشور خود تضمین کند . گفته می شود که همگان به تساوی دارای حقوقی انسانی هستند نتیجه عرفی این ادعا این است که هر کسی وظیفه ی حمایت و ارتقای حقوق انسانی هر کس دیگر را بر عهده دارد ، با این حال معمولا تعهد صیانت از حقوق بشر بر عهده دولت های ملی و سازمان های بین المللی  نهاده می شود .

 

معیار های سنجش دموکراسی مستقیم از غیر مستقیم 

.

در قرن بیستم و بویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و فرو ریختن دیوار برلین ، دموکراسی به عنوان مطلوب ترین شیوه زیست سیاسی مطرح شده است ، این ادعا به انگاره ای چنان بدیهی و قطعی تبدیل شده است که دیگر تردید در آن با موازین عقلی و عرف سیاسی جور در نمی آید ، حقانیت و مشروعیت دموکراسی به عنوان بهترین نوع فرمانروایی از مکان اروپایی – آمریکایی آن خارج شده و در سراسر جهان نفوذ کرده است ، اینک همه نظام های سیاسی برای کسب مشروعیت و تداوم حیات خود از برچسب دموکراسی سود میجویند و با ایجاد بعضی از نهاد های سیاسی دموکراتیک مدعی چنین حقانیت و مشروعیتی هستند ، کشور های نظامی دهه های 60 و 70 آمریکای لاتین خود را از زیر بار حکومت های نظامی خلاص کرده اند ، دموکراسی اساسا به دو دسته تقسیم می شود ، یکی دموکراسی مستقیم و دیگری دموکراسی غیر مستقیم ، در دموکراسی مستقیم مردم به گونه دسته جمعی و مستقیم ، درباره مسائل عمومی ، مسائلی که به حیات جمعی بستگی دارد تصمیم می گیرند و زندگی جمعی را به گونه دسته جمعی مدیریت می کنند ، دموکراسی مستقیم چندین صده پیش از امروز در دولت شهر های یونان تجربه شده است ، امروز به سبب زیاد بودن نفوس کشور ها و گسترده بودن قلمروشان ، امکان روی کار آمدن دموکراسی مستقیم بسیار اندک می باشد ، دموکراسی مستقیم اگر چه از لحاظ تاریخی تجربه خیلی کهنه است اما امروزه به عنوان ایده آل برای کسانی که خواهان دموکراسی اند مطرح می باشد اما دموکراسی غیر مستقیم اگر چه حکومت مردم پنداشته می شود اما مردم خود به گونه مستقیم در بسیاری از موارد تصمیم نمی گیرند بلکه فرد یا افرادی به نمایندگی از مردم در رابطه با مسائل عمومی ، تصمیم گیری می کنند . در دموکراسی قدرت مهم ترین پدیده است، قدرت در دموکراسی مستقیم در اختیار مردم است اما در دموکراسی غیر مستقیم در اختیار فرد یا افرادیست که نماینده مردم خوانده می شوند . در صورتی که رسانه ها و نهاد های جامعه مدنی مستقل از سلطه دولت شکل نگرفته باشد ، نمیتوان پذیرفت که درآن کشور دموکراسی وجود دارد . اندیشه دموکراسی همیشه در بر گیرنده ی اندیشه برابری بوده است ، این اندیشه در جوامع ما قبل لیبرال یعنی در جوامعی که بسیاری از افراد در مقام برده زندگی می کردند یا حداقل در پایین ترین رده اجتماعی قرار داشتند و به دلیل جایگاه طبقاتی از درک و شناخت ظرفیت فردی خویش محروم می ماندند ، نفی می شد .